عشق من جز غم دلواپسی نیست آخه قلبم مثه قلب کسی نیست
تو به تصویری چه کودکانه دلباخته ای منو اونجوری که در باور خود ساخته ای
تو به نقشی که چه دوره از من عکسه ماهه توی آب روشن
توی رویایی مثه بیداری تو میخوای که ماهو از برکه بیای برداری
من نه عمری پشت شیشه چون عروسک بودم نه که خفته بین پنبه ها و پولک بودم
من اگر سردار عشقم یا که پاکباخته ام سرنوشتم رو با دستای خودم ساخته ام
قصه ها گذشته برمن تا بدونم کیستم سرنوشتم هرچه بوده من پشیمان نیستم
یه زمان عاشق و گاهی توی عاشق هوس هر چه بوده همه انتخاب من بوده و بس
گاهی سرشار از حقیقت گاهی مغلوب گناه هر چه هستم تو فقط من را برای من بخواه
من اگر مریم پاکم یا که یک گیاه هرز عشق من بیا به باورهای من عشق بورز
من پر از احساسم توپراز احساسی مگه میشه قلبمو نشناسی؟!
این یکی از اون ترانه های زیبای پاکسیما زکی پوره
متنشو دوست دارم واسه همین گذاشتمش
..:: پسر خورشید ::..
سلام......اولین نفرم.......مرسی ترانه قشنگی بود.......وبلاگت قشنگ بود قشنگتر هم شده......موفق باشی